نماز در وصیتنامه شهید مصطفی ردانی پور

توضیحات مختصر محصول
نماز در وصیتنامه شهید مصطفی ردانی پور

نماز در وصیتنامه شهید مصطفی ردانی پور

سلام! امروز برای شما در مورد نماز در وصیتنامه شهید مصطفی ردانی پور براتون گذاشتم. این محتوا را  مجری میتواند. برای شروع صبحگاه یا در بین دونماز در نمازخانه مدرسه برای دانش آموزان بازگو کنید. یا در یک صفحه چاپ و بر روی پانل نماز خانه نصب کنید.ای نمحتوا رو بنده روی وورد تایپ کردم. و اگر در اینجا اعداد و تاریخ ها بصورت صحیح وارد نشده. شما میتونید از فایل دانلودی استفاده نموده. و محتوا رو کپی یا چاپ نمائید.

Prayer in the will of Martyr Chamran

Hello! Today, I told you about prayer in the will of Martyr Chamran. The presenter can recite this content for the students to start the morning or between the two prayers in the school prayer hall or print it on a page and install it on the prayer panel of the house. I typed the content on the word and if here are the numbers and dates If not entered correctly. you can use the download file and copy or print the content.

بسم رب الشهداو الصدیقین

شهید مصطفی ردانی پور

در سال 1337 ش در اصفهان متولد شد. تحصیلات را تا هنرستان ادامه داد و پس از آن وارد حوزه علمیه قم گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه، فعالیت های خود را در شورای فرماندهی سپاه یاسوج آغاز کرد و یکی از عناصر فعال در مبارزه با خوانین بود. پس از آغاز ناامنی ها به کردستان رفت و با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه ی جنوب اعزام شد. وی در تاریخ 13/5/62 در عملیات والفجر 2 به شهادت رسید و پیکر پاکش نقش جاودان گشت بر تپه های برهانی!

«روز بگشود بال و پر، با سر به سوی وادی خون رفتی، گفتی: دیگر به خانه باز نمی گردم، امروز من به پای خود رفتم، فردا شاید مرا به شهر بیاورند بر روی دست ها، اما حتی تو را به شهر نیاوردند. گفتند: از او چیزی به جای نمانده به جز راه ناتمام»

قیصر امین پور

کوتاه ترین نماز شب

راوی: مهری تهرانیان به نقل از همرزمان شهید

هرگاه فرصتی پیش می آمد به قرآن خواندن مشغول بود و همیشه با وضو بود، حتی هنگام عملیات ها که وضو گرفتن خالی از زحمت نبود.

به نماز شب توجهی خاص داشت و در سرما پتو را به خود می پیچید و نماز شب و دعای عهد می خواند.

آن شب در سنگر فرماندهی برای خواندن نماز شب همه را بیدار کرد و با صدی بلند می گفت: «برادرم برخیز! برخیز! وقت نماز شب است، بلند شو نماز شبت را بخوان.»

شب سردی بود و بعضی بچه ها همت نکردند بلند شوند. یکی از بچه ها با بی حالی و خواب آلودگی سرش را از زیر پتو بیرون آورد و گفت: «از همین زیر پتو الهی العفو» و دوباره خوابید و عبادت شب را کوتاه و مختصر به جا آورد…

 

امتیازدهی شما:
نمایش بیشتر
قیمت محصول

رایگان

(Downloads - 6)