نماز در وصیتنامه شهيد جلال افشار

نماز در وصیتنامه شهيد جلال افشار

سلام! امروز برای شما در مورد نماز در وصیتنامه شهيد جلال افشار براتون گذاشتم. این محتوا را  مجری میتواند. برای شروع صبحگاه یا در بین دونماز در نمازخانه مدرسه برای دانش آموزان بازگو کنید. یا در یک صفحه چاپ و بر روی پانل نماز خانه نصب کنید.ای نمحتوا رو بنده روی وورد تایپ کردم. و اگر در اینجا اعداد و تاریخ ها بصورت صحیح وارد نشده. شما میتونید از فایل دانلودی استفاده نموده. و محتوا رو کپی یا چاپ نمائید.

Prayer in the will of Martyr Chamran

Hello! Today, I told you about prayer in the will of Martyr Chamran. The presenter can recite this content for the students to start the morning or between the two prayers in the school prayer hall or print it on a page and install it on the prayer panel of the house. I typed the content on the word and if here are the numbers and dates If not entered correctly. you can use the download file and copy or print the content.

بسم رب الشهداو الصدیقین

شهيد جلال افشار

متولد 1355 ه ق در اصفهان كه به تاريخ 24/4/61 در منطقه عملياتي رمضان شلمچه در سمت فرماندهي سپاه به شهادت رسيد.

تكبير عشق

عمليات رمضان بود. همراه جلال و عده اي از رزمندگان در سنگر بي سيم بوديم. آتش عراقي ها همه را در سكوت فرو برده بود. لحظات سختي بود. كسي نمي دانست چه چيز در انتظار ماست. جلال با همان آرامش هميشگي شروع به صحبت كرد تا بچه ها را از آن حال و هوا خارج كند. مي گفت: «بچه ها مبادا! ناراحت باشيد، هر گلوله كه به زمين مي خورد از گناهانمان كم مي شود.» سخنان جلال موجب آرامش بچه ها بود.

ظهر بود. جلال بر بلندي رفت تا اذان بگويد. با بلند شدن صداي جلال بچه ها يكي يكي از سنگر خارج شدند. جلال همچنان بر بلندي ايستاده بود با صداي سوت گلوله همه بر زمين دراز كشيدند. نگاه ها همه بر آن نقطه دوخته شده بود. از ميان گرد و خاك جلال را ديدند كه غرق در خون بود. به سويش شتافتند. تركشي پهلوي او را شكافته بود. اما او هنوز زمزمه اذان بر لب داشت كه نگاهش بر افق خيره ماند… جلال رفت و پژواك بانگ اذانش هنوز به گوش مي رسد.

«ماه كنعاني من مسند مصر آن تو شد

وقت آن است كه بدرود كني زندان را»

حافظ